پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

پرنیا عشق مامان و بابا

یه کم درد و دل

1392/4/4 18:53
نویسنده : مامان لیلا
132 بازدید
اشتراک گذاری

حس خوبیه اینکه هستی و تمام آرامشی که دارم به من قدرت میده که بتونم ازت محافظت کنم قلب

با تمام خستگیهایی که دارم وقتی بغلت میکنم انگار توی جزایر قناری نیشخند کنار  ساحل نشستم و دارم حال میکنم خوشمزه

 

دیگه بیدار شدنهای شبانه برای اینکه بهت شیر بدم یا اینکه پتو بکشم روت منو اذیت نمیکنه حتی دیگه به اکثر کارهام میرسم اما دروغ چرا دیگه مثل فبل حس و حال اینکه خیلی کارهارو بکنم ندارم که خیلی بده ناراحت

بذار یه چند خط هم از بابایی برات بگم گاوچران

بابایی خیلی دوست داره راستش یه وقتایی یه کوچولو حسودیم میشه اما نمیخوام اینو بدونه مشغول تلفناز وقتی تو فرشته کوچولو اومدی تو زندگیمون انگار همه چی قشنگتر از قبل شده و عشق ما هم چندبرابر شده قلب معمولا سعی میکنم قبل از اینکه بابایی از سرکار بیاد بخوابونمت تا وقتی که بابا میاد خونه دخترش سرحال باشه و بابایی باهاش بازی کنه آخه وقتایی که خوابت میاد خیلی غر میزنی و معمولا چون باباجون خسته از سرکار میاد حوصله نق زدنه تورو نداره اما با این حال خیلی کمکم میکنه معمولا مهمونی یا جشن و عروسی که میریم بابایی شمارو نگه میداره که از این بابت واقعا ازش ممنونم چون واقعا این بهترین کاریه که میتونه برام انجام بده خجالت دوست دارم وقتی بزرگ شدی باباجون برات وقت بیشتری داشته باشه خیال باطل آخه الان چون کارش زیاده معمولا وقت کمی با تو میگذرونه اما اینو بدون که من و بابا همیشه و همه جا تا اونجا که تو توان داریم مواظبت هستیم و سعی میکنیم بهترینها رو برات فراهم کنیم

خدایا به خاطر همه چی ازت ممنونم خجالت

 

دوست داریم تمام هستی ما

 

تو تموم دنیامی

تو تموم حرفامی

تو همه لحظه سخت عاشق بودنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)